مقدمه:
بخشیدن یکی از ویژگی اخلاقی در برابر کسی است که خطا انجام داده است. هر چند هر انسانی می تواند از شخص مقابلش انتقام بگیرد اما بخشش یک ویژگی بسیار مفید در انسان ها است و روان شناسان آن را یک ویژگی در روابط انسان ها می دانند
از دیدگاه قرآن کریم کلمات متعددی با کلمه بخشش ارتباط دارد، از جمله انفاق، عفو، حلم، غفر، صفح و...
با توجه به ارتباط عفو با بخشش در روانشناسی، آیات مربوط به بخشش در قرآن کریم با برتری بیشتری ارائه میگردد.
عفو در اصل به معنای «صرف نظر کردن و رها کردن» است؛ از این رو، برای بیان صرف نظر کردن از عقوبت گناه، «عفا عنه» به کار میرود (قرشی، ج5، ص20).
علامه طباطبایی در المیزان ذیل آیه 219 بقره پس از نقل قول راغب که معتقد است عفو به معنای قصد گرفتن چیزی است، بیان میدارد: عنایات کلامی باعث شده که این لفظ به معانی عدیده بیاید، از قبیل بخشودن گناه، محو اثر و توسط در انفاق ... . راغب عفو از ذنب را قصد ازاله گناه گفته است.
به نظر او تقریر «عَفَا اللَّهُ عَنْکَ» (توبه، 43)، این است: «قَصَدَ اللَّهُ ازالَةَ الذَّنْبِ عَنْکَ». به هر حال معنای معمول آن همان گذشت و بخشودن و نادیده گرفتن است؛ مثل «عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَیَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ» (مائده، 95)، یا «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ» (آلعمران، 134)، و چون پیوسته در قرآن با «عن» متعدی شده، حتماً باید آن را گذشت و چشمپوشی معنای کرد (قرشی، ج5، ص20).
بخشش در قرآن:
بخشش زیر مجموعه تاب علیکم است یعنی بخشش در واقع نوعی رو کردن و توجه کردن و بخشیدن به سمت کسی است.( بقره 187) (أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَآئِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ عَلِمَ اللّهُ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَخْتانُونَ أَنفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنكُمْ فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُواْ مَا كَتَبَ اللّهُ لَكُمْ وَكُلُواْ وَاشْرَبُواْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّواْ الصِّيَامَ إِلَى الَّليْلِ وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ)
عفو به معنای گذشتن از دستورات به حق خود است که برای زیر دستان سخت است و امکان تخلف از آن دستورات وجود دارد. (بقره 187)
عفو به معنای نگرفتن انتقام که حق انتقام گیرنده است که انتقام بگیرد اما او نمیگیرد یعنی عفو می کند.(مائده 95)( يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْکُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ هَدْياً بالِغَ الْکَعْبَةِ أَوْ کَفَّارَةٌ طَعامُ مَساکينَ أَوْ عَدْلُ ذلِکَ صِياماً لِيَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَ اللَّهُ عَزيزٌ ذُو انْتِقامٍ)
عفو زمانی رخ میدهد که می تواند و قدرت عمل دارد ولی غفو میکند و میبخشد و انتقام گرفتن بر او هیچ ملامتی نیست. (شوری 40)( وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ)
عفو به معنای زیاد شدن و کثیر شدن نیز آمده است( اعراف 95) (ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ)
بخشش از جانب صاحب قدرت است.( بقره 237) (وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَريضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ إِلاَّ أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَا الَّذي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّکاحِ وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ)
اگر قادر باشیم دارای قدرت بخشش هستیم(نساء 149) (إِنْ تُبْدُوا خَيْراً أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا قَديراً)
بخشش نوعی رو کردن و توجه کردن به سمت کسی است که باعث تخفیف در امری می شود.(بقره 187)
بخشش نوعی تخفیف (مثلا در حکم قصاص) است.(بقره 178) (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَيْکُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى بِالْأُنْثى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخيهِ شَيْءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ ذلِکَ تَخْفيفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَليمٌ)
عفو به معنای حد وسط نیز آمده است. (بقره 219) (يَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ کَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما وَ يَسْئَلُونَکَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذلِکَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآياتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ)
اما عدهای از مفسرین عفو را در آیه «یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْو» به گذشت و بخشش معنا کردهاند (بابایی، 1382، ج1، ص19). عفو برخلاف معروف، نهی شده است و نشانه جهل میباشد.
از دیگر مصادیق بخشش زمانی است که فرد کاری را انجام بدهد که بد بودن و حرام بودن آن را نمیدانسته است (مائده، 95)
نوعی از عفو خداوند، عفو هر عمل خطایی است که در گذشته انجام شده، به شرط آنکه در آینده اگر تکرار شد، انتقام میگیرد (مائده، 95)
خداوند از انجام سؤالات بی جایی که اگر فاش شود، باعث اندوهگین شدن میشود را عفو کرد (مائده، 101)
خداوند پیامبر را عفو میکند؛ زیرا قبل از آنکه دروغ گویان و راستگویان را بشناسد، به آنها اجازه شرکت نکردن در جنگ را میدهد (توبه، 43) (عفي الله عنك لم اذنت لهم حتي تبين لك الذين صدقوا و تعلم الكاذبين) در مورد این آیه خداوند پیامبر اعظم را عفو نموده اند که گناه ها چند دسته اند :
1 ـ گناه شرعی: كاري كه در شرع حرام باشد را شرعي گويند. مثلاً دروغ گفتن در شرع حرام است، لذا هر كسي دروغ بگويد كار حرام و گناه را مرتكب شده است.
2ـ گناه اخلاقی: اگر شخصی عملی را مرتکب شود كه با مکارم اخلاق منافات دارد. اين شخص مرتكب گناه اخلاقی شده گرچه در شرع حرام نباشد، مثلاً داشتن آرزوهای دور و دراز و دست نيافتني گناه اخلاقی است.
3ـ گناه در مقام محبت: اين گناه تابع قانون خاصی نيست و مذمت اخلاقی نمي شود، ولي از لوازم مقام محبت است، اقتضاي محبت اين است كه مُحب نسبت به محبوب كمال اطاعت را داشته و تمام توجهاش به محبوبش باشد و در هيچ حالي از او غفلت نكند. اولياء خداوند و انبياء عظام ـ سلام الله عليهم ـ چون در يك مقام رفيعي هستند، اقتضاي اين مقام اين است كه تمام توجهشان به معبودشان باشد و هيچ توجهي به غير خداوند نداشته باشند. دنبال هيچ چيز جز رضاي او نروند. اگر تخلفي از مقتضاي اين مقام انجام گيرد و يا توجهي به غير محبوبشان پيدا كنند، اين را براي خودشان يك گناه مي شمارند و در مقام استغفار از آن گناه برمي آيند. مقربين درگاه الهي داراي وظايف خاصي هستند و تخلف از آن را گناه محسوب مي كنند، و لازمة آن گناه دوري از محبوبشان است؛ نه اين كه لازمهاش عذاب جهنم و محدوديت از بهشت باشد.
4 ـ گناهي كه مردم به وسيلة آن انجام دهندة آن را ميستايند براي اين كه از شخصي تعريف و تمجيد كنند مي گويند گناه فلان شخص اين چيز است، مثلاً ميگويند؛ گناه نويسنده اين است كه بسيار آسان مي نويسد. يا مثلاً عيب فلان كتاب اين است كه بسيار ساده و قابل فهم براي عموم است).
عفو زمانی رخ میدهد که میتواند و قدرت عمل دارد؛ ولی عفو میکند و میبخشد (شوری، 40)
از مصادیق عفو پروردگار، گوساله پرستی و ستمکار بودن قوم موسی است (بقره، 52؛ نساء، 153)
از مصادیق بخشایش، گذشت از مهریه به هنگام طلاق است (بقره، 237)
از مصادیق بخشش جاهایی است که فرد مستضعف راه و چارهای ندارد. همچنین مورد بخشش میتواند مرد، زن و بچه باشد (نساء، 99)
پیامبر بسیاری از اعمال و گفتار اهل کتاب را میبخشد (مائده، 15)
از مصادیق عفو، بخشیدن سیئات و بدیها است (شوری، 25)
عفو خدا مشروط به شرایطی است و بدون دلیل و حکم نمیباشد (بقره، 187)
خداوند از زنان، مردان و کودکانی که چارهای ندارند و راه به جایی نمیبرند، می گذرد (نساء، 99)( فَأُولئِکَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ کانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً)
علت بخشش
عفو خدا مشروط به شرایطی است و بدون دلیل و حکم نمیباشد (بقره، 187)
از آنجا که خدا دانست انسان به خود خیانت میکند (در جماع در شب های ماه مبارک رمضان)، بنابراین عفو کرد و دستور قبلی خود را (جماع نکردن در شب ماه مبارک رمضان) بخشید (بقره، 187)
فضل خدا علت بخشش خداست. (آل عمران، 152)
عفو زیر مجموعه فضل است؛ یعنی کسی که فضل دارد، عفو میکند. بخشش از جانب صاحب قدرت است (بقره، 237؛ شوری، 40)
یکی از دلایل فضیلت داشتن و بخشش کردن، بصیر بودن خداست به اعمال ماست (بقره، 237).
بخشش خداوند با قدیر بودن او همراه شده است؛ یعنی لازمه بخشش، قادر بودن است (نساء، 149).
همانطور که در آیات قرآنی ذکر شد، علت بخشش فضل است. برای تأیید بیشتر به بررسی چند نکته تفسیری در مورد فضل به عنوان علت بخشش پرداخته میشود. راغب گفته: «الفضل: الزیادة عن الاقتصار»؛ در مصباح گفته: «فضل فضلا» یعنی زیادت یافت، «خذ الفضل» یعنی زیادت را بگیر؛ در قاموس آن را ضد نقص گفته است.
عفو در قرآن کریم به معنای نگرفتن انتقام از خطا کار است؛ یعنی عفو زیر مجموعه احسان و عطایی است که فرد بخشنده به خطا کار میدهد. بعضی از مفسرین نیز علت بخشش را فضل و فضیلت داشتن دانستهاند(تفسیر آیه 152 سوره آل عمران، کاشانی، ج2، ص35)
صفات مرتبط با عفو
در قرآن کریم صفت عفو با صفات متعددی در ارتباط است؛ ازجمله، غفران و حلیم بودن (آل عمران، 155؛ مائده، 101) ( يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْها وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَليمٌ)
اصلاح و صلح (شوری، 40)
کاهش انجام بی تقوایی (بقره، 237)
قدرت و قادر بودن (نساء، 149)، صفح و غفران و رحیم بودن (تغابن، 14) (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ)
استغفار و مشاوره (آل عمران، 159)،
احسان (مائده، 13) ( فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ)
بصیرت (بقره، 237)
نرم خویی (آل عمران، 159)
کاهش خشم (آل عمران، 134). (الَّذينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ)
شرایط عدم عفو
خداوند در بعضی از شرایط عفو دارد. عفو خدا مشروط به شرایطی است و بدون دلیل و حکم نمیباشد (بقره، 187) مثلاً اگر بیشتر مؤمنان نتوانند به بعضی از احکام خاص عمل کنند و فوق طاقت آنها باشد، آن را عفو میکند؛ در غیر این صورت، آن دستور را عفو نمیکند (بقره، 187).
در بعضی از اعمال پس از عفو عمومی، اگر آنان دوباره آن خطا را تکرار کنند، مجدداً تحت عفو قرار نمیگیرند و خداوند از آنان انتقام میگیرد (مائده، 95)
خداوند اندکی از اعمال را عفو نمیکند، اما کثیری را که با دست اکتساب کردهاید، مورد عفو قرار میدهد (شوری، 30). (وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ)
عفو برخلاف معروف، نهی شده است (اعراف، 199). (خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلينَ)